Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری فارس ـ گروه سینما: فیلم سینمایی«لایه‌های دروغ» عنوان اثری دو تابعیتی است که توسط فردی مقیم «فنلاند» تولید شده است. اثری به شدت ضعیف که بیش از هرچیز چرایی انتخاب و شرکت داده شدن آن در «بخش سودای سیمرغ» میتواند بحث‌برانگیز باشد. اثری که از منظر فُرم سینمایی ادعای احیای «ژانر اکشن» در صنعت سینمای ایران را دارد؛ اما در واقعیت به یک «کمدی ناخواسته» تبدیل شده است! فیلمی که هیچ حسی را برنمی‌انگیزد و حتی در سکانس‌های احساسی ابتدایی خود، آنقدر ضعیف ظاهر شده و آنچنان بد کارگردانی گردیده است که عملا فداکاری و ایثار یک «قهرمان ایرانی» اصلا به چشم نمی‌آید و مخاطب با سردی، موضوع را دنبال می‌کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

فیلم سینمایی«لایه‌های دروغ» اگرچه سعی دارد تا ژستی «هالیوودی» گرفته و خود را مجذوب سریال «فرار از زندان» (Prison Break) نشان دهد؛ اما متاسفانه اثری متاثر از «سینمای بالیوود» است که آنچنان ضعیف ظاهر میشود که در مرحله «پیش از فیلم» باقی می‌ماند و به فیلمی مبدل می‌شود که نه تنها از نظر منطق فیلم‌نامه دچار خلاءهای جدی است؛ بلکه حتی از عهده تصویرسازی آبرومندانه آن هم از صحنه‌های رزمی و اکشن که توسط بدلکاران اجرا شده نیر برنیامده و در سکانس‌های مختلف، کیفیت بسیار نازل خود را فریاد میزند. 

فیلم سینمایی«لایه‌های دروغ» نه تنها دچار ضعف کارگردانی است؛ بلکه به شدت در فقر فیلم‌نامه به سر می‌برد. در این میان از نکات قابل تامل و مغفول این اثر شبه فیلم آن است که علت مرگ پدر ومادر سام برای مخاطب تا پایان، نامعلوم و گنگ باقی می‌ماند و مخاطب علت کابوس‌های شبانه «سام» را هرگز متوجه نمی‌شود و اینکه برای جبران چه اشتباهی تصمیم به نجات جان آدم‌ها گرفته و چرا این قهرمان حاضر نیست سر قبر مادر خود حاضر شود و ...؛ پرسش‌هایی که «لایه‌های دروغ» به جای پاسخ به آن، صرفا به صحنه‌های اکشنی که تداعی‌کننده «سینمای بالیوودی» و «سلمان‌خانی» در ذهن مخاطب است، بسنده می‌کند.

فیلم سینمایی«لایه‌های دروغ» به شکلی کودکانه و ساده‌انگارانه سعی دارد تا مواجهه یک تنه «سام کاشانی» با خیل محافظان گروه‌های تبهکاری و اوباش را به تصویر بکشد. آتشنشان ورزیده‌ای که خود کارگردان اثر نقش او را بازی نموده و در مقام «قهرمان» اثر می‌نشیند. قهرمانی که بر اثر از دست دادن پدر و مادرش بحران‌های روحی سختی را پشت سر گذاشته و با تشویق دوستانش و با هدیه مرد نجات یافته به کشور «فنلاند» مهاجرت میکند و در آنجا زندگی مرفهی را آغاز کرده و با زنی به نام «اما» زندگی می‌کند. «قهرمان» اثر پنج سال پس از آغاز این زندگی جدید و شاد، برای فروش «خانه پدری» به همراه پارتنرش به «ایران» سفر می‌کند. اما «ایران» نمایش داده شده در اثر آنچنان ناامن است که در همان روزهای آغازین اقامت «اِما» در یک گردش داخل شهر دزدیده میشود. در ادامه «سام» اگر چه به اداره پلیس مراجعه می‌کند اما مامورین خوش‌خیال «نیروی انتظامی» موضوع مشکوکی در ماجرا حس نکرده و به او امید می‌دهند که همسرش به خانه بازمی‌گردد.

 

 

در ادامه «قهرمان سام» که متوجه تعقیب خود از سوی مرد موتورسوار می‌شود؛ خود دست به‌کار شده و در نهایت موفق می‌شود بدون اینکه دستان خود را به خون دو تبهکار اصلی آلوده کند، «اِما» را از چنگال اشرار نجات دهد! البته تنها در آخرین مرحله این نبرد است که پلیس خوش‌خیال ماجرا به یاری «سام» رسیده و او را در پیروزی نهایی کمک کرده و نتیجه تلاش‌های او را به نفع خود مصادره میکند. موضوعی که در پایان‌بندی ماجرا نیز یک بار دیگر از سوی رئیس پلیس مرور می‌شود و مطرح میگردد که «سام قهرمان» در مدت زمانی بسیار اندک موفق شده پروندهای که چند سال در «نیروی انتظامی» گشوده باقی مانده بود را به نتیجه برساند!

البته فیلم سینمایی «لایه‌های دروغ» می‌تواند به صورت یک «رپرتاژ تبلیغاتی» برای کارگردان خود عمل کند. فردی که خود نقش «آتش‌نشان قهرمان» را در فیلم خود بازی کرده و تقریبا اسم او ۹۰ درصد تیتراژ فیلم را پوشش می‌دهد و با عناوینی همچون تهیه‌کننده و کارگردان و بازیگر و طراح و فیلمنامه‌نویس و ... سعی در شناساندن حداکثری خود به مخاطب دارد. اقدامی که در راستای اصالت منافع اقتصادی کاملا موجه بوده و تنها جایگاه «کمپانی سهراب» را به عنوان یک بیزنس اقتصادی بالا می‌برد. اما در این میان لازم است از متولیان «بنیاد سینمایی فارابی» و بالاخص همه‌کاره سالهای اخیر این بنیاد که خود یکی از «بانیان وضع موجود» در عرصه سینمایی کشور است و اتفاقا در «دولت سیزدهم» به منسب «معاونت نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی» منصوب گردیده! پرسیده شود که به راستی فرض «بنیاد سینمایی فارابی» برای حمایت از فیلم سینمایی«لایه‌های دروغ» چه بوده؟! و اساسا در شرایطی که خیل عظیمی از فیلمسازان هرساله به دنبال جلب نظر و گرفتن کمک ناچیز این بنیاد سینمایی برای فیلم‌های خود هستند؛ «فارابی» به چه کشف و شهودی در رابطه با کارگردان این اثر رسیده بود که حاضر به مشارکت در تولید آن گردید؟!

خوب است تا متولیان «بنیاد سینمایی فارابی» شفاف‌سازی نموده و اعلام دارند که مبتنی بر کدام منطق اقتصادی و یا فرهنگی ویژه‌ای، منابع بیت‌المال را در اختیار ساخت فیلم سینمایی«لایه‌های دروغ» گذاشته و چگونه پس از تولید چنین اثر ضعیفی که فاقد هرگونه انسجام فرمی و محتوایی است و صرفا می‌توان آن را تکه‌هایی تصویری دانست که برای نمایش در پرده بزرگ سینما آماده شده است؛ مجوز پایان تولید را برای آن صادر نموده و این اثر بی‌کیفیت را در معرض اکران  قرار داده‌اند!

نویسنده: حسین پورقادری

انتهای پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: لایه های دروغ نقد فیلم فیلم سینمایی لایه های دروغ بنیاد سینمایی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۲۹۶۲۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

(ویدئو) ماجرای خدمتی که عباس کیارستمی در دهه ۷۰ به سینمای ایران کرد چه بود؟

فریدون جیرانی در آخرین گفت‌وگوی ویدئویی خود در «اعتمادآنلاین» روبروی ابوالحسن داوودی، کارگردان و تهیه‌کننده و فرهاد توحیدی، فیلمنامه‌نویس نشست و درباره شرایط روز سینمای ایران سخن گفتند.

در بخشی از این گفتگو فریدون جیرانی به سینمای عباس کیارستمی و تاثیر آن در دهه ۷۰ شمسی پرداخته است و با مهمانان به بررسی آن شرایط و دوره‌های پس از آن پرداخته‌اند.

به گزارش اعتمادآنلاین، در ادامه این بخش صحبت‌های جیرانی و ابوالحسن داوودی را می‌خوانید و می‌بینید:

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

در تحلیل دولتمردان فرهنگی دهه ۷۰ خیلی از عناصر که ممکن است به تعبیر الان مزاحم به نظر بیایند، کارکردشان به نفع دولت و حاکمیت هم بود

*تفکر عباس کیارستمی با خانه دوست کجاست و کلوزآپ باعث شد روشنفکری تمام دنیا متوجه این‌جور سینما شوند و تاثیر جهانی گذاشت.

داوودی: و امر مهمی که داشت اینکه در تحلیل خیلی از دولتمردان فرهنگی آن زمان خیلی از این عناصر که ممکن است به تعبیر الان عناصر مزاحم به نظر بیایند، آن زمان کارکردشان به نفع دولت و حاکمیت هم بود. یعنی یک جوری چهره جمهوری اسلامی را در دنیا یک چهره جذاب‌تر و قابل قبول‌تری نشان می‌داد.

در عرصه فرهنگ معمولاً سیاست‌هایی که خیلی تند و تیز است، بیشتر از هر جایی تبدیل به شمشیر دولبه می‌شود

*چهره را خیلی عوض کرد.

داوودی: اشکال بزرگی که در روش و سیستمی که به نظر می‌آید حاکمیت بعد از این جریان در پیش گرفت، [این است که]به نظرم حاکمیت را بیشتر تبدیل کرد به یک حاکمیت ترسیده که برای اینکه از شرایط پیشگیری کند درخت را از بن برید. یعنی سعی کرد درخت را به‌نوعی از ریشه دربیاورد یا خشک کند، نفت بریزد که ریشه‌اش هم خشک شود؛ و این توجه را نداشت که همه این عناصر حتی منتقدترین‌شان، حتی کسانی که به نظر اوج اپوزیسیون جریان حاکمیت می‌آیند، نهایتاً در این سیستم پیچیده فرهنگی و ارتباطی که در دنیا هست می‌توانند منافعی را هم برای دولت بیاورند. به‌خصوص در حوزه فرهنگ. در حوزه سیاست اگر این را ببینید سیاست برخورد‌های خیلی سلبی و تند و تیز را ممکن است جواب بدهد، اما در عرصه فرهنگ معمولاً سیاست‌هایی که خیلی تند و تیز است، بیشتر از هر جایی تبدیل به شمشیر دولبه می‌شود. شمشیر دولبه‌ای که بعد از یک مدتی بیشترین خسارت را برای خود آن شمشیرزن به وجود می‌آورد. این چیزی بود که دوستان تحلیل نکرده بودند.

جشنواره فجر به جشنواره عمار و یک جشنواره شهرستانی بیشتر شباهت دارد/ قبل از اینکه بگوییم جیرانی چه چیزی بسازد، می‌گوییم جیرانی چرا بسازد؟

در واقع شاید مهم‌ترین مساله‌ای که وجود داشت این بود که در این دوره دوستان کاملاً بدون هرگونه تحلیلی بر اساس شرایط مدرن امروز سینما و جامعه رفتاری را پیشه کردند که از همین الان می‌بینیم خسارت‌هایش چگونه اتفاق افتاد. مثلاً جشنواره فجر تقریباً جزو دولتی‌ترین جشنواره‌های دنیا محسوب می‌شود. به خاطر مناسبتش، ویترینش، به خاطر اینکه سال‌های سال همه درگیرش بوده‌ایم. اینکه جشنواره فجر همواره زیر سایه سالگرد انقلاب حرکت کرده و تبدیل به ویترینش شده، با همه لطمه‌هایی که زده، اما باعث شده خود این جامعه در دورانی تبدیل به یک چهره ملی و سبب ارتباط بین این دو هم بشود؛

یعنی بین حاکمیت و مردم و به‌خصوص بخش فرهنگی و سینمایی. الان تصویر جشنواره فجر را نگاه کنید. جشنواره فجر واقعاً به جشنواره عمار و یک جشنواره شهرستانی بیشتر شباهت دارد که یک نهاد و جریان حکومتی برگزار می‌کند تا چهره‌ای که هم اهالی سینما و هم مردم آن را پذیرفته بودند که این شرایط به دلیل وضعیتی که داریم بهترین شکلی است که می‌تواند الان برگزار شود. اشکالاتش را هم پذیرفته بودند، اما الان اتفاقی که از سال گذشته به شکل عمده و آشکار شروع شد، تاثیرش را همین امسال چقدر در سطحی شدن و از دست دادن کیفیت گذاشته است. از دست دادن هویت به‌خصوص حتی بخشی که مربوط به حاکمیت بود.

یعنی این به نظرم خسارتش بسیار عمده‌تر از چیزی است که جشنواره فجر برای مردم داشت و دوستان این را در تحلیل خودشان متوجه نشدند که هر کدام از این اتفاقات، از این شمشیر از رو بستن‌هایی که در واقع نفی کردن یک طیفی که فکر کنند چرا برویم دنبال اینکه آقای جیرانی چه چیزی می‌خواهد بسازد. اصلاً آقای جیرانی چرا باید فیلم بسازد. وقتی این تفکر غالب می‌شود و این می‌شود که قبل از اینکه بگوییم جیرانی چه چیزی بسازد، می‌گوییم جیرانی چرا بسازد؟

سینمای ایدئولوژیک و سینمای پروپاگاندا از یک جایی به بعد خودش را مثل خوره می‌خورد به این دلیل که نمی‌تواند با مخاطب ارتباط برقرار کند

این تفکر خسارتش قبل از هر چیز به خودشان برمی‌گردد. به این دلیل که سیستمی که در تحلیل شما و فرهاد هم بود، رشد کردن سینمایی ایدئولوژیک و سینمای پروپاگاندا از یک جایی به بعد خودش را مثل خوره می‌خورد. چون سینمای پروپاگاندا به دلیل اینکه نمی‌تواند با مخاطب ارتباط برقرار کند و پل‌هایی را که مخاطب خودش نیاز دارد با درک و سلیقه خودش کشف کند و واردش شود، نمی‌تواند آن‌ها را بسازد؛ بنابراین روزبه‌روز چه دولت بخواهد چه نخواهد، گران‌تر و غیرقابل ساخت‌تر می‌شود و به جایی می‌رسد که دیگر سینما، حتی سینمای پروپاگاندا، امکانش از دست دولت و نهاد‌های سازنده هم خارج می‌شود. چون این‌ها مخاطب ندارند.

در تولیدات سال قبل، تعداد محدود محصولاتی که بنیاد فارابی به عنوان مهم‌ترین بنیاد تقویت‌کننده سینما که به این دلیل شکل گرفته بود... به این دلیل که حمایت کند یکسری محصولات ساخته شود تا رابط بین فرهنگ ایدئولوژیک و حاکمیتی و مردم باشد...، اما عملاً به چه سرنوشتی دچار شده؟

محصولات امسال هیچ شانسی در ارتباط با مخاطب ندارند/ کوتوله کردن و سر بریدن کسی که سرش از میان جمع بیرون می‌آید جواب نمی‌دهد

سال گذشته و امسال تقریباً ۲۰ محصول داشتیم که از این تعداد تماماً در اختیار نهاد‌های مختلف بوده و سرمایه‌هایی که بیشتر سرمایه‌های دولتی بوده‌اند و شاید به جز یکی دوتا- که احتمال دارد بر اساس آن چیزی که دیده‌اند باشد، من هیچ کدام از محصولات امسال را ندیده‌ام-، اما کسانی که دیده‌اند به جز یکی دو مورد بقیه‌شان هیچ‌گونه شانسی برای اینکه کمترین اقبالی را بتوانند در ارتباط با مخاطب و مخاطب عام به وجود بیاورند [نداشتند]نه یک گروه خاص، گروه انتخاب‌شده که پول بدهند.

کسانی که تصمیمات فرهنگی می‌گیرند با شرایط و کسانی روبه‌رو می‌شویم که همان مثال معروف را به یادمان می‌آورند که بر سر شاخ نشسته‌اند و بن می‌برند و متوجه نیستند که این رفتار خشن، سلبی و تحریک‌کننده که پیش گرفته‌اند، فرار به جلویی که می‌بینیم که روزبه‌روز بیشتر می‌شود، این لجبازی از طرف تمام تصمیم‌گیران نسبت به اینکه همین است که هست، این سیاست حتی وقتی به جایی می‌رسد که دیدیم بعد از جشنواره فجر وقتی این میزان مهجوریت را مشاهده کردند، به جای اینکه این را تحلیل کنند، روزنامه معروفی که بیشتر از همه نسبت به این داستان واکنش دارد، عنوان می‌کند چه خوب شد که پای همه این عناصر را از سینما قطع کردید و ما همین را می‌خواستیم.

این کوتوله کردن و سر بریدن کسی که سرش از میان جمع بیرون می‌آید، به نظر می‌آید اولین چیزی است که ممکن است به ذهن هر آدم عامی بیاید که برای اینکه با یک مساله و بحران حاد روبه‌رو شود، چیزی که فکر می‌کند می‌تواند عامل بحران باشد از اول سرش را قطع کند. این فرهنگ جواب نمی‌دهد. این در سینما جواب نمی‌دهد. اتفاقی که شاید افتاده و دوستان کاملاً ندیده گرفته‌اند تغییر ماهیت جریانات و نوع ارتباطات فرهنگی است که سینما جزو عمده‌ترین‌شان است.

در بین محصولاتی که تولید می‌شود که حتی مربوط به سینمای زیرزمینی هم نیست؛ همین فیلم آقای صناعی‌ها فیلمی است که خیلی مشخص و قانونی پروانه ساخت گرفته و با همه اصول و نظارت‌های دوستان ساخته شده، اما چرا تبدیل می‌شود به یک جریانی که مثل لیف خرما نمی‌دانند چه‌کارش کنند. فیلمی که همه مراحل قانونی را طی کرده و بر آن اساس ساخته شده.

اگر بخواهیم به تعبیر همان اواسط دهه‌های ۶۰ و ۷۰ نگاه کنیم، این فیلم باید از جانب مردم و حاکمیت افتخار سینمای ایران باشد. ممکن است حاکمیت نسبت به آن نقد هم داشته باشد هیچ ایرادی ندارد می‌تواند نقدش را داشته باشد، اما از یک طرف به عنوان یک تصویری [که جامعه آزاد را نشان می‌دهد]، جامعه‌ای که در آن امکان حرف زدن و ابراز سلیقه‌های مختلف وجود دارد، بیش از هر چیزی آن فیلم می‌تواند به حاکمیت و جریان بین‌المللی کمک کند. ۴۰ سال است که با پوست و گوشت و استخوان و تورم این را تجربه می‌کنیم که هیچ جور از این شرایط جهانی جدا نیست.

دیگر خبرها

  • نگاهی به سینمای کارگری ایران به مناسبت روز کارگر
  • کدام فیلم‌های سینما به جامعه کارگری ادای دین کردند؟
  • سینما به روایت «آپاراتچی»
  • سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران؛ صدیقه سامی نژاد که بود؟ (+عکس)
  • بهترین فیلم های سامورایی قرن بیست و یکم؛ از The Last Ronin تا ۱۳ Assassins (+عکس)
  • سینما بدون چهره کارگر ایرانی
  • «مست عشق» ، زمانی برای مستی سالن های سینما / روایت مولانا و شمس ، پدیده ای فراتر از اکران
  • سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران
  • اولین هنرپیشه زن سینما و یک سرگذشت تلخ پرتکرار
  • (ویدئو) ماجرای خدمتی که عباس کیارستمی در دهه ۷۰ به سینمای ایران کرد چه بود؟